بوی چوب گردو

بوی خوش چوب گردو

بسم الله الصانع المصنوعین
من مریم احمدی نیا هستم ساکن شاهین شهر اصفهان ،متاهل و دارای دو فرزند پسر.

حدود پنج سال پیش به صورت تصادفی به همراه همسرم در یکی از خیابان های شهر برای خرید در حال قدم زدن بودیم که تابلویی توجه ما را به خود جلب کرد: “مرکز مهدویت”

علاقمند شدیم که از این مرکز دیدن کنیم. این مرکز در قسمت زیر زمین یک ساختمان قرار داشت. وقتی از پله ها پایین میرفتیم در مورد آنچه احتمالا در این ساختمان با ان مواجه می شویم صحبت می کردیم. وقتی وارد ساختمان شدیم، تمام انچه که فکر می کردیم نادرست بود. یک مرکز فرهنگی تجاری که دارای غرفه های زیادی بود . یکی از این غرفه ها که به خاطر نوع عقاید و پوشش خانوادگی ما، بیشتر ما را به سمت خود جذب کرد، غرفه حجاب و شامل فروش لباسهای زنانه با پوشش اسلامی مانند چادر و رو سری و … بود. پس از اندکی چرخیدن داخل این غرفه از روی کنجکاوی به دیگر غرفه ها هم سری زدیم. غرفه هایی مانند نقاشی، شمع سازی، قاب سازی، رزین کاری و …. از جمله اخرین غرفه ایی که در انتهای سالن وجود داشت غرفه ساخت وسایل چوبی دست ساز بود. از بیرون به غرفه نگاهی مختصر انداختیم و با گفتن خدا قوت به افراد داخل غرفه از جلو ان عبور کردیم. در این حال خانمی که داخل غرفه متوجه حضور ما شده بود، با رفتاری نیکو و برخوردی خوش ما را دعوت کرد که از داخل غرفه بازدید کنیم. همسرم اصلا تمایلی به این کار نداشت ولی من گفتم: این خانم محترم به خاطر ما تا دم در غرفه امده است به احترام وی قدمی هم داخل این غرفه می زنیم. به رسم ادب وارد غرفه شدیم و از نزدیک هنر و تلاش های این زوج جوان را نظاره کردیم. فضای جالبی بود، نوع فعالیت مردانه و خشن و اجناس تولید شده بسیار ظریف و اصطلاحا زنانه پسند بودند. همین جور که زوج جوان در حال توضیح هنر خود برای ما بودند، بوی خوش و عطر دل انگیز چوب های گردو و چنار شامه ما را نوازش می داد. نکته جالب این است که من و همسرم بدون اینکه هیچ گاه کار چوب کرده باشیم، هر دو به این بوی چوب و هنر کار با چوب علاقه داشتیم . صحبت های من با خانم غرفه دار و همسرم با شوهر ایشان فضا را به سمت همدلی پیش برد. در این لحظه فکری به سرعت از ذهن من عبور کرد:”پسر بزرگمان که حدود ۱۵ سال داشت را به این کار تشویق کنیم تا هم هنری بیاموزد و هم اوقات فراغتش را پر کند”. با این نیت از زوج جوان درخواست امکان اموزش را دادیم که ایشان نیز موافقت کردند تا پسرمان را آموزش دهند. ان روز با پرسیدن شرایط آموزش و امکانات مورد نیاز ان از غرفه خارج شدیم. در راه به همسرم پیشنهاد دادم که با آموزش امیر خودمان نیز این هنر را یاد میگیریم اما…. پسرمان در اولین مواجهه با این پیشنهاد آن را رد کرد و به شدت بر علیه آن موضع گرفت. ما هم که به نحوی به زوج جوان غرفه دار اطمینان داده بودیم که پسرمان را برای اموزش میاوریم، بر سر دو راهی مانده بودیم که به همسرم پیشنهاد دادم که خودم به همراه پسرمان میروم تا او را علاقمند کنم که پسرمان با دو جلسه حضور در کارگاه از ادامه این کار منصرف شد. به هر حال من خودم علاقمند شدم که دوره آموزشی را به اتمام برسانم و اصطلاحا فوت و فن کار را بیاموزم. با پایان دوره اکنون وقت استفاده از این اموخته ها بود ولی این کار مکان مناسبی نیاز داشت که تامین آن برای ما مقدور نبود. مقرر شد که به صورت موقت در همان کارگاه با آنها همکاری کنم و در عوض امکان استفاده از ابزارو تجهیزات، در تولید برخی قطعات به آنها کمک کنم. این شروعی بود بر فعالیت رسمی من در تولید صنایع دستی چوبی….. فرآیند پوشش دهی و جلا کاری محصولات نیاز به محیطی تمیز و قفسه های مخصوص داشت که به خاطر فضای کوچک کارگاه، انبار خانه و استفاده از سبدهای خالی میوه حلال مشکلات من شده بود. لذت واقعی این کار وقتی است که شخصی با شوق و ذوق تمام از یک وسیله که قبلا خریده بود با رضایت کامل یاد می کند و تشکر و خسته نباشید می گوید. واقعا خستگی از تن انسان خارج می شود. لذت اینکه شما در بخشی از شادی زندگی مردم سهیم باشی واقعا لذت وصف ناپذیری است وگرنه مخاطرات این حرفه گاهی ما را به فکر ترک ان می انداخت و تنها چیزی که امید را برای ادامه کار زنده نگه می داشت همین خوشحال کردن همنوعان است. خطرات عمده این کار شامل آسیب های احتمالی کار با ابزار چرخان و آسیب های تنفسی ناشی از گرد و خاک و بوی پوشش های وسایل است که در صورت رعایت نکردن اصول ایمنی هر کدام از انها می توانند سر آغازی برای یک پایان باشند….. یکی از نکات جالب این حرفه برای ما، انتخاب یک نام برای کارگاه و محصولاتمان بود. نام ها و برندهای مختلفی را مرور کردیم و در نهایت نامی را انتخاب کردیم که چهار حرف داشت و شامل حروف اول اسامی خانواده چهار نفره ما بود و این نام خاص خود انگیزه ای است که همواره بدانیم آنچه در زندگی اولویت اول است، اعضای خانواده و نیازهای آنهاست و کار با هر شکل و هر کیفیتی، ابزاری برای آرامش فکری، جسمی و روحی اعضای خانواده است.

و…. امروز با افتخار در مسیر تولید و انجام سفارشات چوبی همشهریان در حرفه صنایع دستی چوبی مشغول به کار هستم و در کنار سختی و وقت زیادی که باید صرف کنم، به لطف خدا برکت این کار را هم در زندگی شخصی خود دیده ام.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت + 5 =