دنیای کامواهای جادویی
به نام خالق هنر و سلام به دوستداران هنر
فاطمه کامران هستم بافندهای عاشق و راوی ماجرایی از لیف های عروسکی تا لباسهای بچگانه…
ماجرای من از روزی که خالهی بنده، از من درخواست کردن به پاساژی برم و کاموایی که گرفته بودم رو عوض کنم شروع شد.
کاموا رو عوض کردم و صاحب مغازه به من پیشنهاد دادن به جای باقی مانده ی پول به من یک کاموای یوموش بدن. فکر کنم حدس میزنید که من هم قبول کردم.
از قبل پیش زمینه برای بافتنی داشتم امّا همگی در زمینه ی میل بود و فقط لیف ساده میبافتم . خلاصه که خیلی با قلاب کار نکرده بودم.
خاله جان نقش اصلی ماجرا ، به من پیشنهاد دادن که خودشون بافتن جلیقه رو با قلاب به من آموزش بدن.
گذشت و در مکتب خاله جان میآموختیم که در همین زمان با کاموایی که به جای باقی ماندهی پول گرفته بودم ، شروع به بافتن اسکاچ کردم.
چندتا بافتم و زمانی که دوباره برای خریدن کاموا رفتم، مغازه ای رو پیدا کردم که این اسکاچ هارو از من خریداری کنن.
چند وقت بعد جرقهای در ذهنم، باعث شد به خودم بگم: چرا فقط کاموای یوموش؟!
اینبار کاموای سوزنی رو تهیه کردم و مدلهای متفاوتی رو پیدا و شروع به بافتن کردم.
حالا به جایی رسیده بودم که هم لیف ساده میبافتم و هم اسکاچ یوموش و سوزنی .
یک روز که در فضای مجازی وقت میگذروندم ، چشمم به یک ویدیوی بافتن لیف ترکی با مدل خرگوش افتاد که زبان فیلم هم خارجی بود و من متوجه گفتههاشون نبودم.
پس صدای فیلم رو قطع کردم و فقط نگاه میکردم.
تصمیم گرفتم صرفاً با نگاه کردن، یاد بگیرم. طرز بافتن خرگوش رو به شکل نقاشی روی کاغذ کشیدم و بالاخره موفق شدم لیف ترکی خرگوش رو ببافم.
چون کار جدیدی بود، هرکس میدید خیلی کارهارو میپسندید و همین موضوع من رو بیشتر و بیشتر تشویق به بافتن میکرد.
طرح های دیگه رو امتحان میکردم و فقط با نگاه کردن، میبافتم…
نتیجهی این اشتیاق بین دستهای من و لطافت کاموا، به دنیا اومدن لیف شخصیت های انیمیشنهایی مثل باب اسفنجی ، لاکپشتهای نینجا و یک گربه رو شد.
دوستم بعد از دیدن کارهام خیلی مشتاق شد و این ایده رو در ذهنم متولد کرد که چرا به دنبال راههایی نباشم که بقیه بیشتر با این کارها آشنا بشن؟!
در این ما بین، من رو به یک فروشگاه معرفی کرد و بعد از صحبتی که داشتیم، صاحب فروشگاه قبول کرد که من برای اون فروشگاه لیف ببافم.
هرماه تعداد لیفهایی ک میخواستن رو میبافتم و علاوه بر اینها دستی هم در بافتن شال و کلاه داشتم.
هر روزی که میگذشت علاقه ی من هم به بافتن و خلق کردن بیشتر میشد و مشتاق شده بودم که مدلهای بیشتری رو امتحان کنم.
چند وقت بعد در فضای مجازی با صفحه ای آشنا شدم و برای آموزش آنلاین لیف های عروسکی و لیف های عروس و داماد ثبت نام کردم و حالا ، یک سال هست که من به طور جدی بافت رو انجام میدم.
از فروش در فضای مجازی نمیشد غافل باشم پس در پیامرسان داخلی ایتا برای معرفی و فروش هنرم کانالی رو تشکیل دادم و پیش از اون مدت سه سال هم هست که در بستر برنامه ی “باسلام” غرفه دارم .
من ، فاطمه کامران کسی هستم که به دنیای شگفت انگیز کامواها قدم گذاشتم و پررنگ ترین کلامم به انسانها ، به انسانی که برای رسیدن به کمال مطلوب آفریده شده، چیزی نیست جز اینکه برای انجام هرکاری باید پشتکار و علاقه داشته باشیم بلکه حتی از کاری به سادگی نخ و کاموا، به نتیجهی مطلوبی برسیم.
و در آخرین صحبتم ، خالی از لطف نیست که بگم؛ انشاالله با یاری خدا قصد دارم کلاسهای آموزشی لیف های عروسکی و لیفهای عروس و داماد رو برگزار کنم.
ممنونم که با نگاهتون به داستان زندگی من، روح و جان بخشیدین.