من در شهر سجزی از توابع استان اصفهان متولد شدم.علاقه شدید به کارهای هنری داشتم.بعداز اینکه دوره دبیرستانم تمام شد. به کلاس آموزش خیاطی رفتم .بعداز ازدواج و به دنیا آمدن فرزند اولم همچنان دوخت ودوز انجام میدادم.پسرم ۴ساله شد تصادفی که برای شوهرم در یک روز مه آلود پیش آمد که باعث شد ضرر مال زیادی به وجود آید . تصمیم گرفتم برای کار کردن به شرکت سنگ بری بروم. زمستان دست و پا درون آب بود وتابستان کنار کوره داغ با این شرایط سخت توانستم پنج سال کار کنم.بعد از به دنیا آمدن فرزند دوم تصمیم براین شد که دیگر بیرون کار نکنم. با همسرم دامداری کوچکی راه اندازی کردیم.در کنار این کار کلاسهای دوخت ودوز را به صورت حرفه ای ادامه دادم. ابتدا در اتاق خانه شروع کردم .با اضافه شدن چرخ خیاطی وکمبود جا در داخل پارکینگ منزل کار خود را توسعه دادم.
در اردوهای جهادی به روستاهای اطراف میرفتم .بسیار لذت بخش بود وقتی میدیم که زنان ودختران روستا با چه شوقی برای یادگیری می آمدند. الان وقتی نمونه کارهایشان را میبینم بسیار خرسند میشوم.
الان هم به تولید ملزومات اشپزخانه مشغول هستم وکار جدید تولید لباس کودک است که استارت آن را زدهام .
الان هم همچنان تا جایی که میتوانم آموزش رایگان خود را ادامه میدهم تا زنان بتوانند در خانه خود تولید کنند وبه در آمد برسند ودیگر نیاز نداشته باشند در جاهای سخت و دور از خانواده کارکنند.
هدفم از این قصه پردازی این است باکمترین امکانات وتوکل به خدا میشود کار را شروع کرد پیشرفت کرد
باوجود سختی ومشکلات که داشتم باعثشده از هم سن وسالهای خودم جلوبزنم
از خدای متعال سپاسگزارم